از همون زمانی که بشریت شکل گرفت موضوع ” هدف زندگی” سوالی همیشگی بوده و با هر پیشرفت تو زمینهی تکنولوژی و علم و صنعت، جواب دادن به این سوال سختتر هم شده. زندگی مدرن، دلمشغولیهای زیادی رو با خودش به همراه داره و به همین دلیل هست که حتی برای درس خوندن هم بهتره برنامهریزی دقیقی وجود داشته باشه. دسترسی به انوع منابع آموزشی برای هر نوع مهارتی به صورت آنلاین و در کل دسترسی راحت به هر کتاب یا فایل صوتی و تصویری، باعث شده پیدا کردن مسیر زندگی برای نسل جدید به صورت همزمان هم سخت و هم راحتتر بشه. از طرفی زیاد بودن منابع باعث میشه که شخص مدام از این شاخه به اون شاخه بپره و از طرف دیگه، اگر دنبال چیزی باشید، به راحتی میتونید توی اینترنت پیداش کنید. توی این هرجومرج چهجوری هدفهامون رو پیدا و اولویتبندی کنیم؟ اینجاست که باید از مفهومی به اسم ایکیگای (ikigai) حرف بزنیم.
ایکیگای چیه؟
توی فرهنگ ژاپنی، هر شخص یه ایکیگای داره. به نظر من، نزدیک ترین مفهوم به ایکیگای توی زبون فارسی، “دلیل زندگی” یا ” دلیلی که هر روز صبح به خاطرش از خواب بیدار میشیم” هست. اما ترجمهی این کلمه ترکیبی از iki یعنی “مرتبط با زندگی” و gai به معنی ” یافتن چیزی که شخص در انتظارش هست” میشه. ژاپنیها عقیده دارن که ایکیگای به زندگی شخص ارزش و معنی میده. کتاب ایکیگای – نوشته هکتور گارسیا- حسابی راجع به ایکیگای و تاثیرش روی زندگی صحبت کرده. این کتاب رو میتونید از نشر جنگل به انگلیسی و از نشر ثالث به فارسی تهیه کنید. یه جا از کتاب، نویسنده میگه: “زندگی یه مشکل نیست که قرار باشه حلش کنی، .فقط یادت باشه خودت رو با انجام کاری که دوستش داری مشغول کنی و دوروبرت افرادی باشن که دوستت دارن.”
پیدا کردن ایکیگای
هر آدمی برای این که ایکیگای خودش رو پیدا کنه، باید وقت بذاره و سعی کنه خودش رو خیلی خوب بشناسه. برای بعضی آدما، ایکیگای راحت پیدا میشه و حتی ممکنه مسیری باشه که از قبل در پیش گرفتن. اما برای بعضی دیگه شاید به زمان بیشتری نیاز باشه و ممکنه توی راه کاملا اشتباهی باشن. توی این وقتی که گذاشته میشه، باید چهار مورد رو راجع به خودمون یاد بگیریم:
- کاری که عاشق انجام دادنش هستیم.
- کاری که دنیا بهش نیاز داره.
- کاری که توی انجامش خوب هستیم.
- کاری که میتونیم ازش کسب درآمد کنیم.
ایکیگای شما چیه؟
برای هر مورد، شما باید جواب این سوالا رو برای خودتون پیدا کنید:
مورد اول
این مرحله برای پیدا کردن موضوعی هست که بهتون انگیزه میده و شما رو سر ذوق میاره.
- اگه مساله ی پول درمیون نبود چه کاری انجام میدادم؟
- اگه توی تعطیلات بودم برای لذت بردن از وقتم چه کاری انجام میدادم؟
- انجام دادن چه کاری باعث میشه هیجان زده شم؟
- راجع به چه موضوعی میتونم ساعت ها بدون وقفه حرف بزنم؟
مورد دوم
این مرحله برای چیزی هست که شما میتونین به دنیا، خونواده یا اطرافیانتون ببخشین.
- الان چه مشکلی توی جامعه وجود داره که دوس دارم توی حل کردنش کمک کنم؟
- کدوم یکی از مسائل جامعه باعث میشه احساساتی شم؟
- ده سال دیگه ام هنوز این موضوع توی دنیا وجود داره؟
مورد سوم
مرحله ی سوم برای اینه که بدونید توی چه موضوعایی استعداد ذاتی دارین.
- چه کاری هست که بدون هیچ تلاشی میتونم به بهترین نحو انجامش بدم؟
- دربارهی چه کاری اگه آموزش ببینم میتونم تو اون زمینه جز بهترینها باشم؟
مورد آخر
- آیا اخیرا به خاطر کاری حقوق گرفتم؟
- کاری هست که با درآمدی که ازش دارم بتونم زندگی راحتی داشته باشم؟

نموداری که اینجا اومده، به نمودار ایکیگای معروفه و بعد از جواب دادن به سوالای بالا، باید یکی از این نمودارا رو باید برای خودتون داشته باشین.
همینجور که توی عکس مشخصه، همپوشانی هدفها به شکل زیر نامگذاری شدن:
زیرمجموعهی مورد اول و دوم: ماموریت
زیرمجموعهی مورد دوم و چهارم : پیشه
زیرمجموعهی مورد اول و سوم: علاقه
زیرمجموعهی مورد سوم و چهارم: حرفه
و در آخر اگه کاری زیرمجموعهی هر چهار گروه باشه، تبریک میگم! اون کار ایکیگای شماست.
ایکیگای و اولویتبندی اهداف
حالا که ایکیگای خودتو پیدا کردی، باید اهدافت رو اولویتبندی کنی. اگه کاری باشه که توی هر چهارتا مورد بگنجه (ایکیگای)، میشه دسته اول و طبیعتا این کار باید اولویت تو باشه. بعد از اون میتونی بری سراغ کارهایی که زیر مجموعه ی سه تا از موارد بودن (دسته دوم) و به همین ترتیب کاری که توی دو تا از گروه ها بوده (حرفه، پیشه، علاقه و ماموریت)، جزو آخرین اولویتها (دسته سوم) محسوب میشه. اگه مقدار اهمیت اهداف مشخص باشه، میتونی خیلی راحت تصمیم بگیری که چه قدر از وقتتو به هر کدوم از کارا اختصاص بدی.
زمانبندی اهداف و ایکیگای
برای تقسیم زمانت بین هدفا یه مثال خوب برات میزنم: اگه بخوای روزی دوازده ساعت کار کنی و اهدافت به شکل زیر باشن:
یک هدف از دسته اول، یک هدف از دسته دوم و یک هدف هم از دسته سوم.
هدفهای دسته اول سه امتیاز، دسته دوم دو امتیاز و دسته اول یک امتیاز میگیرن. پس در کل شیش امتیاز داری. از تقسیم دوازده به شیش عدد دو رو داری. پس وقتی دوازده ساعت در روز میخوای کار کنی، برای هدف دسته اولت سه امتیاز (شیش ساعت)، برای هدف دسته دو، دو امتیاز (چهار ساعت) و برای هدف دسته سه، یک امتیاز (دو ساعت) وقت میگذاری. اینجوری خیالت راحته که براساس وقت روزانهای که داری، به میزان کافی برای کاری که به خاطرش آفریده شدی وقت گذاشتی و توی مسیر درستی برای زندگیت در حرکت هستی.
آیا ایکیگای برای من مفیده؟
تمام این مفاهیم وقتی معنی پیدا میکنه که سردرگم و دنبال یه تغییر واقعی باشی. شاید همهی این کارا رو حتی قبل از این که با مفهوم ایکیگای آشنا بشی به صورت ناخودآگاه انجام داده باشی و با کشیدن نمودار فقط خیالت راحت شه که توی درستترین راه داری پیش میری. مهمترین موضوع، همینه که از تک تک لحظهها و ساعتای روزای زندگیت لذت ببری و بتونی شب، قبل از خواب، با خودت لبخند بزنی و بگی: من امروز زندگی کردم.
من مهدیه بهرامپور هستم. عاشق دنیاهایی ام که میشه از طریق کلمات بهشون سفر کرد. اینجا دانسته هامو باهاتون به اشتراک میگذارم تا این تجربه ی شگفت انگیزی که به اسم زندگی میشناسیم براتون شیرین تر بشه!